خاطره رهبر انقلاب برای روز پدر
خاطره رهبر انقلاب برای روز پدر/موقعیت امروز من شاید به خاطر دعای او باشد
منبع:خبرگزاری برنا
ایشان ضمن توصیه به احترام و رفتار نیک با پدر و مادر، خاطرهای را بیان کردند که، شاید این موقعیتی که برای من پیش آمده، حاصل آن دعایی باشد که پدرم در حق من کرده است.
مقام معظم رهبری نسبت به پدر و مادر بسیار سفارش میکردند. گاهی پیش میآمد در مواقعی که فرصت داشتند و محافظان در خدمت ایشان جمع بودند، بین دو نماز،مطالب اخلاقی مختلفی را میفرمودند.
ایشان یک بار، ضمن توصیه به احترام و رفتار نیک با پدر و مادر، خاطرهای را بیان کردند و اشاره فرمودند که، شاید این موقعیتی که برای من پیش آمده، حاصل آن دعایی باشد که پدرم در حقّ من کرده است.
زمانی بود که پدر ایشان ناراحتی شدید چشمی داشتند و آن موقع، حضرت آقا ساکن قم بودند. پدرشان را برای معالجه به دکتر برده و آخرش نتیجه این شده بود که باید یک نفر همیشه از او مراقبت کرده و برای مطالعه و کارهای روزمره پدرشان، باید یک نفر به او کمک کند.
ایشان میفرمودند:
«من یک احساس سرگردانی شدید داشتم و دو راه برایم ممکن بود؛ یکی، ادامه سکونت در قم، که بسیار علاقه داشتم در قم بمانم و به تحصیلم ادامه دهم و دوم، رها کردن قم و رفتن به مشهد و مراقبت از پدرم. مدتها سرگردان بودم و نمیتوانستم تصمیم بگیرم. " تا اینکه یک روز، به یکی از بزرگان برخورد میکنند و او جویای حالشان میشود. ایشان ماجرا را بیان میکنند و آن آقا در جواب میگوید: "شما این راه را انتخاب کن، برو مشهد و در خدمت پدر باش؛ چهبسا آن چیزی که شما در قم دنبالش هستی، خدا در مشهد به شما عطا کند. " و آقا میفرمایند: "حرف آن آقا من را از سرگردانی درآورد و تصمیم گرفتم در خدمت پدرم باشم و محل سکونتم را به مشهد منتقل کردم. به هرحال، خدمت به پدر و مادر، در همین دنیا اثر وضعی دارد؛ یعنی در همین دنیا پاداش یا کیفر آن را میبینید.شاید این موقعیتی که برای من پیش آمده، حاصل آن دعایی باشد که پدرم در حقّ من کرده است.»
ایشان یک بار، ضمن توصیه به احترام و رفتار نیک با پدر و مادر، خاطرهای را بیان کردند و اشاره فرمودند که، شاید این موقعیتی که برای من پیش آمده، حاصل آن دعایی باشد که پدرم در حقّ من کرده است.
زمانی بود که پدر ایشان ناراحتی شدید چشمی داشتند و آن موقع، حضرت آقا ساکن قم بودند. پدرشان را برای معالجه به دکتر برده و آخرش نتیجه این شده بود که باید یک نفر همیشه از او مراقبت کرده و برای مطالعه و کارهای روزمره پدرشان، باید یک نفر به او کمک کند.
ایشان میفرمودند:
«من یک احساس سرگردانی شدید داشتم و دو راه برایم ممکن بود؛ یکی، ادامه سکونت در قم، که بسیار علاقه داشتم در قم بمانم و به تحصیلم ادامه دهم و دوم، رها کردن قم و رفتن به مشهد و مراقبت از پدرم. مدتها سرگردان بودم و نمیتوانستم تصمیم بگیرم. " تا اینکه یک روز، به یکی از بزرگان برخورد میکنند و او جویای حالشان میشود. ایشان ماجرا را بیان میکنند و آن آقا در جواب میگوید: "شما این راه را انتخاب کن، برو مشهد و در خدمت پدر باش؛ چهبسا آن چیزی که شما در قم دنبالش هستی، خدا در مشهد به شما عطا کند. " و آقا میفرمایند: "حرف آن آقا من را از سرگردانی درآورد و تصمیم گرفتم در خدمت پدرم باشم و محل سکونتم را به مشهد منتقل کردم. به هرحال، خدمت به پدر و مادر، در همین دنیا اثر وضعی دارد؛ یعنی در همین دنیا پاداش یا کیفر آن را میبینید.شاید این موقعیتی که برای من پیش آمده، حاصل آن دعایی باشد که پدرم در حقّ من کرده است.»