حضرت زین العابدین (ع) در دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه معروف به "دعای آن حضرت در روز عید فطر و جمعه" فرمودند: هر بزرگی در پیشگاهت کوچک است، و هر شریفی در جنب شرفت پست است، آنان که به غیر حضرتت روآوردهاند نومید شدند، و آنان که جز وجود تو خواستهاند به خسران نشستند، و آنان که به درگاه غیر تو شدند به تباهی رسیدند، و جز آنان که فضل تو را طالب شدند تهیدست ماندند.
در رحمتت برای تمام خواهندگان باز، و عطایت برای گدایان رایگان، و فریادرسی ات به فریادخواهان نزدیک است.
آرزومندان از تو نومید نمیشوند، و درخواست کنندگان از عطایت محروم نمیشوند، و مستغفران از عذاب تو تیرهبخت نمیگردند.
سفره روزی ات برای عاصیان پهن است، و بردباری ات شامل دشمنانت نیز میشود، عادتت احسان به بدکاران است، و سنتت رحمت بر تجاوزکاران، تا جاییکه مدارای ات اینان را از بازگشت به تو غافل نموده، و مهلت دادنت ایشان را از خودداری از گناه بازداشته است، حال آنکه تنها تو با آنان بردباری کردهای تا به فرمانت بازآیند، و از آن رو به آنان مهلت دادهای که اطمینان به دوام سلطنتت داری.
پس آنکه اهل سعادت بود فرجام کارش را به سعادت بردی، و هر که تیرهبخت بود به تیرهبختیاش واگذاشتی. همه سر به فرمان حکم حضرتت خواهند داشت و بازگشت کارشان بهسوی فرمان تو خواهد بود،
پادشاهی ات با مهلت طولانی که به آنان میدهی سستی نپذیرد، و از تاخیر محاکمه ایشان برهان و حجتت ازمیان نرود.
حجتت استوار و پابرجاست و باطل نگردد، و سلطنت ثابت است؛ آنسان که زوال نپذیرد. پس وای بر آن که از تو روی برتابد، و نومیدی ذلتبار از آن کسی است که ازتو نومید گشته است.
بدترین تیرهبختیها برای کسی است که به تو مغرور شده، چه عذابهای دردناکی که خواهد چشید! و چه اندازه سرگردانی طولانی در عذابت خواهد داشت و آرزوی گشایش از این کس چه دور است! و نومیدی او برای سهولت خروج از عذابت بسیار!
تمام اینها براساس عدل در قضای غیرجائرانه تو، و از سر انصاف در حکم غیرظالمانه توست. چرا که پی در پی اتمام حجت نمودی، و آنچه سزاوار اندرز و ارشاد بود بیان داشتی، و تهدیدت را اعلام فرمودی، و با لطف و محبت ترغیب به حقایق نمودی، و برای بیداری مردم مثل ها آوردی، و به آنان مهلت طولانی دادی، و کیفر را به تاخیر انداختی؛ در صورتی که بر شتاب در عذاب توانا بودی، و مدارا نمودی در حالی که قدرت بر عجله داشتی.
مدارای ات از روی ناتوانی، و مهلت دادنت از باب سستی، و خودداری ات از باب غفلت، و به تاخیر انداختنت از رویمدارا و سازش نبوده، بلکه به این خاطر است که حجتترساتر، و بزرگواری ات کاملتر، و احسانت فراگیرتر، و نعمتت تمامتر باشد. تمام اینها بوده و هست و خواهد بود، و حجت تو برتر از آن است که به طور کامل وصف شود و برزگی تو والاتر از آن است که کسی به کنهش برسد و نعمتت بیش از آن است که همهاش به شماره درآید، و احسانت بیش از آن است که کسی کمترین آن را شکر آرد.
اکنون نبودن زبان سخن مرا از ادامه سپاست ناتوان ساخته، و زبان تمجیدم از کار افتاده، و نهایت قدرتم آن است که به درماندگی اقرار کنم نه از سر رغبت بهکوتاهی در ستایش تو -ای پروردگار من بلکه از باب ناتوانی.
اینک منم که بهدر گاهت روی آوردهام و از حضرتت توقع پذیرایی نیک دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را بشنو، و دعایم را مستجاب کن، و روزم را به ناامیدی و تهیدستی به شب مرسان، و در دریوزگی ام دست رد به سینهام مزن، و رفتنم را از پیشگاهت، و بازگشتم را به حضرتت گرامیدار، زیرا در آنچه بخواهی دچار مضیقه نمیشوی، و در برابر خواستهها ناتوان نمیباشی و بر هر چیزی قدرت داری، و هیچ حول و قوهای جز به دست خدای بزرگ نیست.